نامه بيقرار

ساخت وبلاگ

ارجمند گرامي برادر زاده عزيز محمود امپراطور شاعر قلبا تبريک به تو اي سخن سرا زيرک و دانا پيوند وصلت تو خجسته ومبارک باشد دايما هنگامي خبر مسرت انگيز ايام شاهيت برايم مسموع افتيد اين خبر خوش باعث شعف خاطرم گرديد. چون من همنشين قرين و مصاحب نزديک پدر فاضل و دانشمندت بودم در روز گار غم شادي با شما بودم و خواهم بود مي خواهم به نوبه خود پيام تبريکي خويش را به اين چند سطر حرف و سخن ناموزون را به عنوان تحفه يکي از ( خرابات نشينان ) محفل حال دل و سخن از طبع نا ساز گار در حالت کسالت مزاجي و قلب بيمار افکار و گفته هاي دلم را روي اوراق دنيايي مجازي نقشبند سازم ( به شما و مادر مبارکت ) عرض تبريک تقديم نمايم ارجمند دوست داشتني محمود جان خودت توانستي که در زمان حيات پدر جان و هنگامي که اسير بستر بيماري بود از آزمون بزرگ موفق کامياب و سر بلند بدر آيي و دعاي کنگورچي بزرگوار را کمايي کني و از دعا خير شان در حق خود مستفيد گردي خودت خلف صالح ياور صاحب هستي و خواهي بود ميدانم که در اين روز گار و اين آشفته بازار از مشتريان سفله خريداران بسيار داشتي از رنج نيش خار، مبارک است که در کنار گل بي خار غنودي خوشا به حالي کسانيکي مثلي شما با عزت و آبرو ( شاه و داماد ) ميشود ازين وصلت که بذر آدميت و انسانيت بارور ميگردد خداوند (ج) هر جوان با ايمان و با اخلاص را نصيب مردم نيکو سير گرداند و به آرزو رساند از اثر تربيت سالم خانوادگي و تواضع ذاتي با يگانه دختر خانه و خانواده ( پيغله ناجيه جان) دخت عاقله و فاضله، صبيه حاجي صاحب ( عبدالفتاح خان ) دختريکه رويش از آفتاب و مهتاب مستور بود به صداي مادر مبارکت لبيک گفتي و خواستگار دختريکه جامه تقوا به بر و چادر عفت به سر داشت براي خويش بزگزيدي همنيشنان و رفيقان خاص پدر خرسند و مسرور ساختي و سنگ اين بنياد نيک را نهادن جاي سر بلندي و افتحار است و سعادت جاويداني نصيب تان باد . از بنده براي تو از خدا (ج) جز طول عمر و دعا خير بهتر ازين ديگر چي يادگار است. با کمال محبت ( بيقرار ) دهم قوس 1395 هجري خورشيدي مهتاب قلعه چهاردهي کابل/افغانستان




ارجمند گرامي برادر زاده عزيزم احمد محمود جان امپراطور




شاعر قلبها

برايت درود ميفرستم




تبريک به تو اي سخن سرا زيرک و دانا




پيوند وصلت تو خجسته ومبارک باشد دايما




هنگامي خبر مسرت انگيز ايام شاهيت برايم

مسموع افتيد اين خبر خوش باعث شعف خاطرم گرديد.




چون من همنشين قرين و مصاحب نزديک پدر فاضل و دانشمندت بودم

در روز گار غم شادي با شما بودم و خواهم بود

ميخواهم به نوبه خود پيام تبريکي خويش را به اين چند سطر حرف و

سخن ناموزون را به عنوان تحفه يکي از ( خرابات نشينان )




محفل حال دل و سخن از طبع نا ساز گار در حالت کسالت مزاجي و

قلب بيمار افکار و گفته هاي دلم را روي اوراق

دنيايي مجازي نقشبند سازم




( به شما و مادر مبارکت ) عرض تبريک تقديم نمايم

ارجمند دوست داشتني محمود جان خودت توانستي

که در زمان حيات پدر جان و هنگامي که اسير بستر بيماري بود

از آزمون بزرگ موفق کامياب و سر بلند بدر آيي

و دعاي کنگورچي بزرگوار را کمايي کني و از دعا خير شان در حق خود

مستفيد گردي خودت خلف صالح ياور صاحب هستي و خواهي بود

ميدانم که در اين روز گار و اين آشفته بازار از مشتريان

سفله خريداران بسيار داشتي

از رنج نيش خار، مبارک است که در کنار گل بي خار غنودي

خوشا به حالي کسانيکي مثلي شما با عزت و آبرو




( شاه و داماد ) ميشود ازين وصلت که بذر آدميت و انسانيت بارور ميگردد

خداوند (ج) هر جوان با ايمان و با اخلاص را نصيب مردم نيکو سير گرداند

و به آرزو رساند از اثر تربيت سالم خانوادگي

و تواضع ذاتي با يگانه دختر خانه و خانواده




( پيغله ناجيه جان) دخت عاقله و فاضله،

صبيه حاجي صاحب ( عبدالفتاح خان ) دختريکه رويش از آفتاب و مهتاب مستور بود

به صداي مادر مبارکت لبيک گفتي و خواستگار دختريکه

جامه تقوا به بر و چادر عفت به سر داشت براي خويش بزگزيدي

همنيشنان و رفيقان خاص پدر خرسند و مسرور ساختي و

سنگ اين بنياد نيک را نهادن جاي سر بلندي و

افتحار است و سعادت جاويداني نصيب تان باد.




از بنده براي تو از خدا (ج) جز طول عمر و دعا خير




بهتر ازين ديگر چه يادگار است.




با کمال محبت




الحاج عتيق الله ( بيقرار )




دهم قوس 1395 هجري خورشيدي




مهتاب قلعه چهاردهي




کابل/افغانستان


عجب دنياي بد مشرب...
ما را در سایت عجب دنياي بد مشرب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emahmoodimperator4 بازدید : 101 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 9:56