همچون پلنگ گشنه ای بیدادگر بیا
چون آهویی رمیده ز دام سحر بیا
من عاشقم دوا نکند بهر من اثر
درمان درد عاشق شوریده سر بیا
بر من بهار و تیره مه فرقی نمیکند
ای چار فصل آرزوی دیده تر بیا
با عطر لیموی بدنت تازه کن مرا
در کام من چو لذت شیر و شکر بیا
در جاده های دل شده ام چشم انتظار
یکبار در تپشکده ام بی خبر بیا
ای هفت خوان حادثه، ای اوج ناتمام
داخل اگر نشد تو به بیرون در بیا
پیچیده ای چو کندالینی در وجود من
بر بند بهر فتح خیالم کمر بیا
یکبار درب کلبه ای محمود را بزن
یکبار در خرابه ای بی گنج و زر بیا
-----------------------
شنبه 08 میزان 1402 خورشیدی
که برابر میشود بهSeptember 30, 2023
سرودم
احمد محمود امپراطور
برچسب : نویسنده : emahmoodimperator4 بازدید : 41