عجب دنياي بد مشرب

متن مرتبط با «خدا میداند و شما نمیدانید» در سایت عجب دنياي بد مشرب نوشته شده است

دلِ را که مه چهره مولا شود

  • دلِ را که مه چهره مولا شود زند شهپر و همچو عنقا شود ز سعی عرق ریز شبنم به باغ گلابِ محبت چو مینا شود کند صبر آغاز و انجامِ کار جمعِ قطره امواج دریا شود لبِ باده پر نوشِ لعلین یار سخن گوید و نشئه معنا شود بلند گر شود دامن مبهمی جهان یکجهان رفته رسوا شود ز هوشیارِ این گیتی نه آید وفا بگردم که دیوانه پیدا شود تک و تازِ عشق است خونِ جگر گهر از تپش ها هویدا شود نماند به کس روز بد تا ابد نگون بخت روزی توانا شود جهان دست بوس است اسباب عیش عصا کور را چشمِ بینا شود خطر از خری که کشد چنگ و شاخ حذر از گدایی که دارا شود ببند دیده و سیری عالم نما از این پرده نقشِ مهیا شود ابد خفتگانِ رهی محشریم قدم نهی که تا چشمِ ما وا شود نیاید ز محمود صبر و قرار تو را بیند و باز شیدا شود ----------------------- جمعه 10 قوس 1402 خورشیدی که برابر میشود به اول دسامبر 2023 ترسایی سرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رند و عيارِ زمان و سرخوش و آزاده باش

  • رند و عیارِ زمان و سرخوش و آزاده باش دستگیر مستمند و مردمان ساده باش مجلس نیکو کسان بنشین و بشنو اختلات دور از نامردمان مفسد و بد زاده باش قاف افکارت ببر تا عرش بی پایان عشق با تواضع در قدوم اهل دانش جاده باش پرسه زن همچون نسیم همدلی در بزم یار آبرو و عزت معشوقه ای دلداده باش پاک بازی کن تو دور حیات خویشتن نشئه پرور در رگ تاک محبت باده باش خانه و بنیاد ظالم را بکن سیلاب وار سنگ تهداب رفاه را هر کجا بنهاده باش غیرت و شان و شکوه خود ببر تا کهکشان گرگ نا اهل هوس را دائما قلاده باش آسمان آتش، زمین خونخوار و مردم کینه جو گر تو از جایت نمی خیزی به مرگ آماده باش همچو محمود هر کجا در بزم یاران کهن با کمال راستبازی و ادب ایستاده باش -------------------------------- دوشنبه 06 قوس 1402 خورشیدی که برابر میشود به 27 نوامبر 2023 سرودم احمد محمود امپراطور   بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اي خان و بيک دبدبه و نان تان چه شد

  • ای خان و بیک دبدبه و نان تان چه شد باغ و زمین و کرو فرو شان تان چه شد ای آنکه بود در همه عالم شکوه تان امروز نام و غیرتِ افغان تان چه شد ای بام دار قله‌ای پامیر افتخار آن لاجورد و لعلِ بدخشان تان چه شد ای آنکه آتشین نفسِ شرق بوده اید آن وسعت کبیر خراسان تان چه شد ای آنکه اجنبی ز شما بود در هراس کوه پایه های عزت و وجدان تان چه شد یک سر به اشک و ناله و زاری فتاده اید همت کجا و چهره ای خندان تان چه شد در حیرتم که در گروی زاغ و کرگس اید در حسرتم که هیبت شیران تان چه شد رفتید یک به یک همه غربت گزیده اید پاس وطن پرستی و ایمان تان چه شد فرهنگ و تاریخ کهن خود چه کرده اید در راه علم طفل دبستان تان چه شد تنها به زنده بودن اگر کرد زندگی پس چشمه چشمه خون شهیدان تان چه شد محمود سخت گفته ولی است ناگزیر پیر و کهول تازه جوانان تان چه شد ------------------------------- سه شنبه 09 عقرب 1402 خورشیدی که برابر میشود به October 31, 2023 سرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در خزان آمدي و يار بهارم کردي

  • در خزان آمدی و یار بهارم کردی قد بر افراشتی و آیینه دارم کردی گل فردوس برین را زدی بر جیب خیال عطر گیسو بفشاندی و شکارم کردی چون عروسان ختن دیدمت ای سرو چمن به جنونم زدی بی صبر و قرارم کردی نشئه ام ساختی و مستی دوچندانم شد ز خمار نگه ات باز خمارم کردی منی بی طاقت نادیده ای سرآسیمه به نظر بازی خود سحر هزارم کردی آتش عشق چنان کرد مرا نا آرام پنجه ای شوق گشودی به کنارم کردی جام لب بر لبِ می تشنه ای من بنهادی ز هرچه اندوه ای فلک بود فرارم کردی دکمه ای چاک یخن را به رخم بکشادی بیخود از خوردن همروت و انارم کردی در سرایی دل دیوانه‌ی از خود بیزار دست و پا بستی و در بین شرارم کردی تا دلم خواست که بوسم کف پاهای تو را ساق سیمین خودت حلقه ای دارم کردی بردی در قلزم سرچشمه ای دریا وجود هرچه در ساغر آن‌ بود نثارم کردی تا شدیم محو ازان رغبت هنگامه پذیر سایه ای پیکر نیلوفری بارم کردی تو به محمود ببخشیدی همه عالم را همرهی تار محبت تو حصارم کردی------------------------ بامداد دوشنبه 10 میزان 1402 خورشیدی که برابر میشود به October 2, 2023 سرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همچون پلنگ گشنه اي بيدادگر بيا

  • همچون پلنگ گشنه‌ ای بیدادگر بیا چون آهویی رمیده ز دام سحر بیا من عاشقم دوا نکند بهر من اثر درمان درد عاشق شوریده سر بیا بر من بهار و تیره مه فرقی نمی‌کند ای چار فصل آرزوی دیده تر بیا با عطر لیموی بدنت تازه کن مرا در کام من چو لذت شیر و شکر بیا در جاده های دل شده ام چشم انتظار یکبار در تپشکده ام بی خبر بیا ای هفت خوان حادثه، ای اوج ناتمام داخل اگر نشد تو به بیرون در بیا پیچیده ای چو کندالینی در وجود من بر بند بهر فتح خیالم کمر بیا یکبار درب کلبه ای محمود را بزن یکبار در خرابه ای بی گنج و زر بیا ----------------------- شنبه 08 میزان 1402 خورشیدی که برابر میشود بهSeptember 30, 2023 سرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • يکي نگفت چه خدمت کنم رفيق بگو

  • به سختي هاي جهان دست و پا زنيم دريغيکي نگفت چه خدمت کنم رفيق بگو احمد محمود امپراطور  , ...ادامه مطلب

  • بر باد کرده ژاله گل ارغوان ما

  • بر باد کرده ژاله گل ارغوان ماپر بسته است شوق طرب از روان ما تیغ دو دم به جان رگ عشق میزندبیدادگر شد از چه سبب باغبان ما خود کن قیاس پی به هدف بردن محالرو بر قفا نمود خر کاروان ما دل پر ز گفته و عمل از پا فتاده استشاهین این دو کفه شده چون کمان ما در سرزمین معنویت ره نیافتیماز بس شقی است ذهنیت ناجوان ما طالع مگو به تله‌ی غم مبتلاستیمپر آفت است عافیت ناتوان ما فیض ز بامداد جوانی نبرده ایمجویا مشو ز رنگ بهاری خزان ما آنقدر هم که لایق کم بینی نیستماین تنگ چشمی تنگ نموده جهان ما نزدیک لیک دور تر از هر دو عالم استوامانده پشت پرده‌ی گیتی دهان ما گوهر به مشتری نزد طعنه چون خذفکان است کان نیست چو بایع دکان ما محمود تا سخن زند از جوش نوبهارگردد بلند قامت سروی روان ما--------------?----جمعه 06 اسد 1402 خورشیدیکه برابر میشود به 28 جولای 2023 ترساییسرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اي بيوفايي بدخو آخر وفا نکردي

  • ای بیوفایی بدخو آخر وفا نکردی آنچه به غیر کردی بر آشنا نکردیاین شهر پر ز آدم باشد هزار افسوساما تو نیک و بد را از هم جدا نکردی در مجلس رقیبان رفتی و گفتمت خیرگفتن ز من شنیدی چون چرا نکردیسگ هم نمیدهد پارس بر روی ناجوانمردآخر کمی چه داری سفله رها نکردیصدبار آمدم من در پشت بارگاهت یکبار هم بسویم امری بیا نکردیزخمی فتاده بودم بر روی جاده‌ی دلبا دست پرنوازش زخمم دوا نکردی از من خطا چه دیدی در رسم عشقبازیای پادشاه ظالم رحم به ما نکردیکردم وصیت خود هرچه که دارم از تُستبشنیدی و برایم ورد و دعا نکردیهر دم شهید دیدی محمود ساده دل را این گنج بی ریا را قدر و بها نکردی---------------سه‌شنبه 17 اسد 1402 خورشیدی که برابر میشود به 8/8/2023 ترسایی سرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آتش ما چو نورِ خورشيد است

  • آتش ما چو نورِ خورشيد استباد و باران نمي‌کند خاموش احمد محمود امپراطور , ...ادامه مطلب

  • دو سه بار ديدم وليکن چه سود

  • دو سه بار ديدم وليکن چه سود نشد فرصتي تا بغل گيرمش احمد محمود امپراطور, ...ادامه مطلب

  • بوي پيرهن

  • جوهر ماتيکان احساسم قصه‌ي بوي پيرهن دارداحمد محمود امپراطور, ...ادامه مطلب

  • دار بي خون ريختن در هر کجا خون ميخورد

  • دار بي خون ريختن در هر کجا خون ميخوردتيغ بدنام است ورنه دست جلادش يکيستاحمد محمود امپراطور , ...ادامه مطلب

  • غزل گفتي و در عشق خودت تنها شدي شاعر

  • غزل گفتی و در عشق خودت تنها شدی شاعرمیان واژگان سبز خود معنا شدی شاعرکیستی از کدامین کهکشان اینجا تو بر گشتیکه با امثال چندین آسمان پهنا شدی شاعرتنت را سوختند و سوختی در اشک چشمانتچگونه با همه این درد بی پروا شدی شاعرنهادی سر به پیش خوبرویان و نفهمیدمچرا با اینهمه باز هم تو بی لیلا شدی شاعردلت را ریختی در آتش رخسار مه رویان به خونآب جگر معجون روح افزا شدی شاعرتو عاشق بودی و عاشق نمودی روی عالم رابه قلب عاشقان درمان شدی مولا شدی شاعربسازی مست از خمخانه‌ی افکار خود آریمی استی نشئه استی ساغر و مینا شدی شاعر  میان ژرفنای ظلم بشکستند پر و بالتبه هر افتادن از جا خواستی صحرا شدی شاعرهزاران گرگ این وادی به دندان کَند احساستچو آهو با رمیدن های خود مانا شدی شاعردلم میسوزد از تنهای و تنها شدن هایتمگر در انزوای خویشتن والا شدی شاعردرین دنیا نداری قیمتی تا که حیات استیبه بازار که رفته در پی سودا شدی شاعربشارت میدهد محمود زین دیگر چه می خواهیپسند بارگاهی خالق یکتا شدی شاعر ----------------------------------جمعه 11 قوس 1401 خورشیدی که برابر میشود به 02-12-2022 ترسایی سرودماحمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اروپا کوته سنگي شد عزيزان

  • فضای عشق جنگی شد عزیزانفلک گرگ و نهنگی شد عزیزان ز بس مردم برفتند جانبِ غرب  اروپا کوته سنگی شد عزیزان به کشور ماندم و کردم گذاره جمعِ یاران فرنگی شد عزیزانمحبت کاکه گی شد در تهی خاکبه هر جا چشم تنگی شد عزیزانوفا و پاسِ نان شد قصه‌‌ی مفت روابط رنگ رنگی شد عزیزانسواد آمد به حد اقل خویشمناط ما گرنگی شد عزیزان یکی بر جانِ یکدیگر که بینی سگ و مرغِ کلنگی شد عزیزان برادر تشنه‌ی خون برادر پدر درمانده ننگی شد عزیزان سخن را آبروی گوهرش رفت گرم حرفِ جفنگی شد عزیزان مقامِ حکمت و دانایی امروز به معیار دبنگی شد عزیزان  ز بیکار و بی مضمونی مردمجمعی چرسی و بنگی شد عزیزان  چو شیطان دید در بام طویلهخرِ بیچاره عنگی شد عزیزاندیگر ها پیش و ما با پس روانیمنمیدانم چه رنگی شد عزیزان تملق هرزه گی شد شیوه روزخیانت ها زرنگی شد عزیزانحیا رفت از جوان ما  همان روزکه تنبان اش پلنگی شد عزیزان کسی گر لقمه‌ی نانی به کس داد به هر جا دنگ دنگی شد عزیزان چنان شد روزگار خلق دشوار توانگر ها تبنگی شد عزیزاننفس دزدیده باید زندگی کرد نفس چون مار زنگی شد عزیزانبود بهتر که چشمِ خود ببندمکه بدرنگی قشنگی شد عزیزان  دیگر محمود و صدها همچو محمود به خواری و ملنگی شد عزیزان ‌ --------------------------بامداد چهارشنبه 1401/07/10 که برابر میشود به 2022/12/28 ترسایی سرودماحمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گر ملک الموت شوي جان دهم

  • گر ملک الموت شوي جان دهمگر تو شوي خضر بقا مي کنماحمد محمود امپراطور  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها