عجب دنياي بد مشرب

متن مرتبط با «برگ خزان بسطامي» در سایت عجب دنياي بد مشرب نوشته شده است

در خزان آمدي و يار بهارم کردي

  • در خزان آمدی و یار بهارم کردی قد بر افراشتی و آیینه دارم کردی گل فردوس برین را زدی بر جیب خیال عطر گیسو بفشاندی و شکارم کردی چون عروسان ختن دیدمت ای سرو چمن به جنونم زدی بی صبر و قرارم کردی نشئه ام ساختی و مستی دوچندانم شد ز خمار نگه ات باز خمارم کردی منی بی طاقت نادیده ای سرآسیمه به نظر بازی خود سحر هزارم کردی آتش عشق چنان کرد مرا نا آرام پنجه ای شوق گشودی به کنارم کردی جام لب بر لبِ می تشنه ای من بنهادی ز هرچه اندوه ای فلک بود فرارم کردی دکمه ای چاک یخن را به رخم بکشادی بیخود از خوردن همروت و انارم کردی در سرایی دل دیوانه‌ی از خود بیزار دست و پا بستی و در بین شرارم کردی تا دلم خواست که بوسم کف پاهای تو را ساق سیمین خودت حلقه ای دارم کردی بردی در قلزم سرچشمه ای دریا وجود هرچه در ساغر آن‌ بود نثارم کردی تا شدیم محو ازان رغبت هنگامه پذیر سایه ای پیکر نیلوفری بارم کردی تو به محمود ببخشیدی همه عالم را همرهی تار محبت تو حصارم کردی------------------------ بامداد دوشنبه 10 میزان 1402 خورشیدی که برابر میشود به October 2, 2023 سرودم احمد محمود امپراطور بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برگ خزان

  • اينجا زمين شنــــــاخته اي آسمان شناس پيمانــــــه هاي انجمن و کهکشان شناس فــــارغ شو از کشاکش دنيـــــا و آخرت در هر مکان نشانـه اي ازلامکان شناس توجيه نيست بر چمن ستــــان ستم کني موج سرشک از قـــــدحِ ضيمران شناس با گرم و ســــــردِ زندگي آهسته دم بزن در تـــار و پودِ هر نفست امتحان شناس انـدر مصاف روز و شبِ عمر بي ثبات خود را سپهــــدار و يلي قهرمان شناس باک نداريـم ودل و دين باختيم به عشق ما را ز جمعِ دشمنِ عاشق کشان شناس خون چکيده اي دلِ مــا را ز بعدِ مرگ در دامنِ گـــــلاب و رخِ ارغوان شناس از ما مپـــــرس داغ دل و رنجِ روزگار تاريـــخِ در,برگ خزان,برگ خزان پالت,برگ خزان بیژن,برگ خزان مرضیه,برگ خزان مرضیه دانلود,برگ خزان مرضيه,برگ خزان بسطامی,برگ خزان بیژن مرتضوی,برگ خزان بسطامي,برگ خزان شعر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها